[anar_breaking_short_code filed=NWvqRz]
سیمین روان : سرزمینی برای تغییر و بهتر شدن
وقتی صحبت از ازدواج و سن میشود، یک استاندارد دوگانه جدی برای زن و مرد وجود دارد. به مردان اغلب گفته میشود تا زمانی که احساس آمادگی نکردهاند برای ازدواج صبر کنند؛ یعنی تا زمانی که آنها از نظر اقتصادی مطمئن، در حرفه خود مستقر شده و با خود راحت باشند. از طرف دیگر فشار برای “سر و سامان گرفتن” وقتی خانمها به 20 سالگی میرسند، افزایش مییابد و اگر 30 سالگی یک خانم بدون خواستگاری بگذرد، احساس میشود که انگار زمان خود را از دست داده است. در جامعه ما نیز عده ای بر این باورند که اگر دختران و پسران زود ازدواج کنند، چون تحصیلات خود را به پایان نرساندهاند، به موفقیت حرفهای دست پیدا نخواهند کرد.
این باورها تا چهاندازه واقعی هستند؟
واقعاً چه سنی مناسب ازدواج است؟
ملاک تعیین اعداد و ارقام مختلف برای زمان مناسب ازدواج چیست؟
در این مقاله با ما همراه باشید….
در تعیین سن ازدواج دختران و پسران دو دیدگاه اصلى وجود دارد: یکى دیدگاه دینى و دیگرى دیدگاه روان شناختى و جامعه شناختی که به گونهاى مکمل یکدیگرند. برخی صاحب نظران، در رشتههای دیگر نیز اشاراتی به این موضوع داشتهاند؛ برای مثال خانم لاکومبه، ژورنالیست استرالیایی، در مقاله ای در سال 2015 که در مجله تایم منتشر کرد، اشاره داشت که بهترین سن برای ازدواج بازه ی بین 28 تا 32 سال است. او به پژوهشهای آقای نیک ولفینگر، جامعه شناس دانشگاه یوتا، استناد میکند. آقای ولفینگر، پژوهشهایی که در سالهای 2006 تا 2011 درمورد طلاق انجام شده را مورد بررسی قرار داده و علاوه بر آن از نظرسنجیهای ملی رشد خانواده در سالهای 2011 تا 2013 استفاده کرده و با تجزیه و تحلیل دادهها به این نتیجه رسیده است. او میگوید که هر چه زمان ازدواج از اوایل جوانی به 30 سالگی نزدیکتر شود، احتمال پایداری ازدواج بیشتر میشود، از طرف دیگر اگر زمان ازدواج به بعد از 32 سالگی موکول شود، به ازای هر سال تاخیر، 5 درصد، احتمال طلاق بالا میرود. شاید نکته طلایی این تئوری این باشد: شما نباید خیلی جوان باشید و پیر هم نباید باشید.
از نظر خانم لاکومبه، دلایل زیادی وجود دارد که باعث میشود اواخر دهه 20 و اوایل دهه 30 به عنوان زمان شروع یک همکاری مادام العمر با کسی منطقی باشد: افراد آنقدر بزرگ هستند که میتوانند بفهمند آیا واقعاً با کسی کنار میآیند یا فقط توسط هورمونها کور شدهاند. آنها قبلاً زندگی و حضور در جامعه را تجربه کردهاند و مسئولیتهایی را نیز به عهده گرفتهاند. از طرف دیگر، آنها آنقدر پیر نیستند که نتوانند تغییری در عادات و سبک زندگی و اهداف و بهداشت شخصی مورد نیاز ازدواج ایجاد کنند.
ژورنالیست دیگر مجله تایم، خانم جو پیازا، دست به ادعای بزرگی زده است؛ او معتقد است که بهترین سن برای ازدواج بعد از 35 سالگی است!
خانم جو پیازا، تجربه شخصی خود و همچنین نظرسنجیهایی که شخصاً از مردم کشورهای مختلف داشته و زندگی دوستان خود را معیار این ایده قرار میدهد و روش علمی خاصی برای اظهارات خود بیان نمیکند؛ هرچند سخنان خانم پیازا قابل تامل است اما به نظر میرسد تا حدی سوگیریهای شخصی وی نیز در بیان این موارد دخیل است.
خانم پیازا به این نکته اشاره میکند: «زنانی که بعد از 35 سالگی ازدواج میکنند ممکن است واقعاً خودشان را برای ازدواجهای شادتر از زنانی که در 20 سالگی ازدواج میکنند آماده کنند.» او به دوستان خودش که قبل از 28 سالگی ازدواج کردهاند اشاره میکند که نیمی از آنها در کمتر از یک دهه بعد طلاق گرفتهاند؛ همچنین نقل قولی از دکتر پیتر پیترسون، یکی از بنیانگذاران موسسه زن و شوهران در آمریکا، در تایید نظرات خود درمورد ازدواج در سنین بالاتر بیان میکند: «شما مستقلتر هستید، چسبیدگی کمتری دارید و کمتر نیازمند هستید. شما از نظر احساسی مقاوم هستید و در جداسازی گندم از دانه زرنگتر هستید».
جو پیازا از یک نویسنده نقل میکند: « در دهه 1960، افراد میتوانستند جوانتر ازدواج کنند و این امر نتیجه میگرفت زیرا کار کمی برای زن انجام میشد با این حال او میتوانست خود را با همسر سازگار کند» و میگوید: «امروز، ما با انتظارات بسیار بالاتری به ازدواج میآییم – دوستی، صمیمیت، سود متقابل، گشودگی برای یادگیری از یکدیگر. ما میخواهیم به صورت برابر مذاکره کنیم»؛ همچنین در ادامه از قول آن نویسنده (آقای کونتز) میگوید: « اینها مواردی است که همراه با تحصیلات، بلوغ و خودکارآمدی ناشی از تثبیت در حرفه ایجاد شده است. قبلاً ازدواج راهی بود که شما برای بزرگ شدن شروع میکردید، اما اخیراً ازدواج تنها در صورتی موفقیت آمیز انجام میشود که هر دوی شما بزرگ شده باشید»!
خانم پیازا معتقد است قبل از اینکه با شخص دیگری، پیوندی شکل بگیرد، باید به زنان اجازه داده شود که زندگی کنند و شخصیت خود را شکل دهند. او میگوید: «باید به ما مهلت داده شود تا شغل و پیشرفت شخصی خود را در درجه اول قرار دهیم، زیرا هر کسی هر چه بگوید، باز هم ازدواج سخت است. این به زمان، تلاش، صبر، بلوغ و کار نیاز دارد. و بیشتر زنان خوشحال خواهند شد که قبل از اینکه زندگی شان را با شخص دیگری پیوند دهند، اعتماد به نفس، ابراز وجود و توانایی کار با دیگران را کسب کنند.»
فیلیپ کوهن، استاد جامعه شناسی دانشگاه مریلند، پا را فراتر گذاشته است. او با استفاده از مجموعه دیگری از دادهها از نظر سنجی جامعه آمریکا، گفت که پیرتر شدن به این معنی نیست که ازدواج شما شانس کمتری برای بقا دارد. طبق تجزیه و تحلیل او، سن مناسب ازدواج اگر نمیخواهید طلاق بگیرید 45 تا 49 سال است، به گفته وی، به همین دلیل مردم نباید براساس تجزیه و تحلیل آماری در اینترنت تصمیمات زندگی را بگیرند.
باید توجه داشت که شاید نتوان از این نسخهها برای جامعه غیرآمریکایی استفاده کرد؛ زیرا در جامعه آمریکایی اغلب دختران و پسران، قبل از ازدواج، روابط چندجانبه و بدون تعهدی را تجربه میکنند و نیازهای فیزیولوژیکی، روانی، اجتماعی و فردی خود را در قالب این روابط از همان دوران نوجوانی برطرف میکنند؛ خود خانم پیازا در همان مقاله که مدعی است بهترین سن برای ازدواج بعد از 35 سالگی است، به روابط قبلی خود اشاره مینماید و میگوید: « در اواخر بیست سالگی ام، خودم را متقاعد کردم که دارم زمان را از دست میدهم و لازم است با بدن گرم بعدی ازدواج کنم! خوشحالم که نکردم». خانم دکتر ویرجینیا سادوک در آخرین نسخه از راهنمای جامع روانپزشکی که در سال 2017 منتشر شده، در فصل مربوط به روابط جنسی، به نوعی از این روابط که بین دانشجویان آمریکایی شایع شده اشاره میکند که فقط برای رفع نیازهای جنسی در یک مدت زمان کوتاه ایجاد میشود. این رابطه جنسی خارج از یک رابطه متعهدانه و عاشقانه است و ممکن است فقط برای یک شب صورت بگیرد.
با توجه به اینکه در جامعه ما، نقش ارزشها بیشتر به چشم میخورد و اغلب دختران و پسران برای خود چهارچوبهایی دارند و سطح روابط خود را کنترل میکنند و کسانی که در قید و بند معیارهای ارزشی نیستند نیز با محدودیتهایی از طرف اجتماع، مواجه هستند، در ادامه گریزی به تحقیقات داخلی میزنیم.
مطالعات انجام شده در ایران نشان میدهد که به خاطر عواملی چون توسعه آموزش همگانی به ویژه برای زنان و سایر مولفههای نوگرایی، الگوهای ازدواج تغییر کرده و در بستر تحولات اجتماعی- اقتصادی چند دهه اخیر، سن ازدواج مردان و به خصوص زنان افزایش یافته است. همچنین تصمیم گیری درمورد همسر آینده به خود افراد واگذار شده و در روابط زناشویی نیز سطح برابری جنسیتی، افزایش یافته است.
نتایج مطالعات و برآوردهای انجام شده در خصوص سن ازدواج در ایران، حاکی از روند رو به تاخیر سن ازدواج برای مردان و زنان طی دهههای اخیر است. به طوری که میانگین سن اولین ازدواج برای زنان از 19.7 سال در سرشماری 1355، به 23.4 سال در سرشماری 1390 افزایش یافته است. به همین منوال، میانگین سن ازدواج مردان نیز از 24.1 سال در سرشماری 1355، به 26.7 سال در سرشماری 1390 رسیده است.
پژوهشی در سال 1395 در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه یزد، با عنوان «سن ایده آل ازدواج و عوامل تعیین کننده آن» انجام شد که به شکل ساختاریافته به بررسی نظر دو گروه یعنی 480 نفر از زنان ازدواج کرده و 240 نفر از دختران مجرد پرداختند؛ یافتههای این مطالعه نشان میدهد که به نظر زنان، سن مطلوب ازدواج برای پسران حدود 27.5 سال و برای دختران حدود 22.5 سال است.
در مطالعه دیگری که در کردستان انجام شد و نگرش پسران را درمورد سن مطلوب ازدواج مورد بررسی قرار داد، نشان داد که سن مناسب ازدواج از دیدگاه پسران، برای مردان 25 تا 28 سالگی و برای زنان 20 و 22 سالگی است.
مطالعه ایده آلها و نگرشهای اجتماعی در حوزه خانواده، به طور کلی در روند تغییرات ارزشهای اجتماعی و فرهنگی در هر جامعه ای مهم و ضروری است، با این حال میتواند بازتابی از پتانسیلهای موجود اجتماعی برای تغییرات رفتاری باشد. با این اوصاف، نگرشهای مرتبط با سن ایده آل ازدواج، معرف سن مناسبی است که مردان و زنان از نظر فرهنگی واجد شرایط لازم برای ازدواج دانسته میشوند.
این روزها در جامعه ما، این باور به وجود آمده است که با به تاخیرانداختن ازدواج، فرد میتواند به تحصیل خود برسد و از این طریق تا آخر عمر یک شغل خوب و پردرآمد به دست خواهد آورد. این موضوع، نه تنها در میان آقایان، بلکه در میان خانمها نیز پذیرفته شده است.
نظریه ای به نام «نظریه ترتیب رویدادهای زندگی» بیان میکند که دیر یا زود بودن ازدواج تنها به سن بر نمیگردد، بلکه ترتیب زمانی آن نسبت به دو رویداد مهم دیگر یعنی «اتمام تحصیلات» و «ورود به بازار کار» است که در موفقیت شغلی اثر دارد. حالت نرمال این است که مرد، اول تحصیلاتش را تمام کند، سرکار برود و بعد ازدواج کند.
نتایج یک پژوهش که توسط محققی به نام هیتون انجام شد، نشان داد که زمان ازدواج، تاثیر مهمی در نقشهای خانوادگی و غیرخانوادگی زنان میگذارد. زنانی که زودتر ازدواج میکنند، تمایل دارند که خانواده دلخواهشان را خانواده ای بزرگ درنظر بگیرند، تعداد فرزندان آنها بیشتر است و احتمال آنکه زاد و ولد خود را محدود کنند کمتر است. بنابر این ازدواج زودتر، آنها را به سوی مسئولیتهای بیشتر خانوادگی سوق میدهد. افزایش مسئولیتهای خانوادگی، آنها را از مسئولیتهای غیرخانوادگی جدا میکند؛ استثنای جالب این الگو این است که رابطه اینچنینی بین شغل و سن ازدواج در زنان با تحصیلات کمتر، ضعیف است؛ یعنی اشتغال در مشاغل، بیشتر با مهارتهای بالاتر ارتباط دارد تا اینکه با نقشهای خانوادگی در تضاد باشد؛ به عبارت دیگر ممکن است یک زن، ازدواج خود را به تاخیر بیندازد اما به علت عدم کسب مهارتهای لازم، به موفقیت شغلی هم دست پیدا نکند؛ هرچند افرادی که دیرتر ازدواج میکنند، فرصت بیشتری برای کسب مهارتهای شغلی دارند.
محقق دیگری به نام اسمیت به این نتیجه رسیده است که سن ازدواج تاثیر متفاوتی بر دوگونه شغلی مدرن و کلاسیک دارد؛ بر اساس این تحقیق، ازدواج به موقع یا زودهنگام، بر پیشرفت در شغلهای رسمی (اداری) تاثیر منفی دارد، اما در شغلهای غیر رسمیتر که انعطافپذیری بیشتری دارند، چنین تاثیری نامحسوس است؛ باید توجه داشت که تعریف ازدواج به موقع یا زودهنگام، از جامعه ای به جامعه دیگر متفاوت است، یعنی ممکن است ازدواج در 17 سالگی در یک جامعه زودهنگام محسوب شود و در جامعه ای دیگر، به موقع تعریف شود.
با تامل در تحقیقاتی که در زود یا به موقع ازدواج کردن زنان، تاثیرات منفی مشاهده کردهاند، معلوم میشود، بخشی از رابطه سن و موفقیت شغلی زنان، رابطه ای کاذب است و به تاثیر عوامل ثالث بر میگردد؛ همچنین تاثیر منفی زود یا به موقع ازدواج کردن، در عوامل زیر ریشه دارند:
موارد مطرح شده، از محدودیتهایی هستند که موفقیت شغلی زنان با آنها مواجه است که در صورت تنظیم سیاست گذاریهای کلان اقتصادی و اجتماعی درمورد مسئولیتهای زنان و همچنین ایجاد نظام منعطف استخدام برای زنان، ارتقای سطح مهدکودکها، ترویج نظام خویشاوندی گسترده، آموزش همگانی مدیریت روابط میان خانواده و شغل، نزدیک کردن خانه به محل کار برای زنان شاغل و از طرف دیگر با انگیزه، پشتکار و مهارت افزایی افراد، میتوان آنها را تا حد زیادی مدیریت کرد.
یکی دیگر از مواردی که روی تصمیم گیری برای زمان ازدواج تاثیر میگذارد، نگرش نسبت به فرزندآوری و تصمیمها و ایدههای مربوط به آن است. در چند دهه اخیر، سطح باروری در ایران از حدود 7 فرزند برای هر زن در اوایل دهه شصت، به 2 فرزند تا دهه 80، کاهش یافته است؛ که این نگرش موجب انعطاف پذیری بیشتر سن ازدواج شده است. به طور کلی جوان بودن مادر در زمان بارداری برای سلامت کودک و مادر مناسبتر است به خاطر همین برخی متخصصین اواخر دهه 20 و اوایل دهه 30 را زمان مناسبتری برای بارداری معرفی میکنند؛ هرچند زنان تا قبل از یائسگی یعنی حدود 50 سالگی توانایی بارداری دارند اما عوارض بارداری در بالاتر از 35 سالگی، شیوع بیشتری پیدا میکند و با توجه به کاهش سطح تخمکها، توانایی بارداری، کاهش مییابد. هرچند جوان بودن و اوایل دهه 20 به لحاظ زیستی زمان مناسبی برای بارداری است، زیرا به خاطر وزن کمتر، برخی عوارض بارداری مانند دیابت بارداری و فشار خون بالا کاهش مییابد اما به طور کلی، زمان مطلوب بارداری برای زن زمانی است که از نظر جسمی، عاطفی، روحی و مالی آمادگی داشته باشد و این زمان از زنی به زن دیگری متفاوت است.
مورد دیگری که در تصمیم گیری برای زمان ازدواج مدنظر قرار میگیرد، رویکرد دینی به موضوع ازدواج است؛ خداوند متعال در قرآن کریم و آیاتی مانند آیه 32 سوره نور، به لزوم ازدواج و فراهم کردن مقدمات ازدواج بی همسران اشاره داشته و در آیه 21 سوره روم، دستیابی به آرامش را یکی از نتایج ازدواج موفق بیان میفرماید؛ همچنین پیامبر گرامی اسلام و ائمه معصومین علیهمالسلام، در روایات مختلفی جوانان را به ازدواج تشویق کردهاند. اما بهطورکلی، سن معینی برای ازدواج در کلام خداوند مطرح نشده است.
در فقه امامیه (شیعه)، تنها رسیدن به سن بلوغ برای ازدواج کافی نیست، بلکه علاوه بر آن، دختر و پسر باید «رشید» هم باشند؛ یعنی بتوانند مصلحت خود را تشخیص دهند، تا بتوانند به استقلال و از روی اراده و اختیار عقد ازدواج ببندند. شهید مطهری درباره شرط بودن رشد برای ازدواج می نویسد: «در فقه و سنت اسلامی محرز و مسلم است که برای ازدواج تنها عقل و بلوغ کافی نیست؛ یعنی یک پسر به صرف آن که عاقل و بالغ است نمی تواند با دختری ازدواج کند، هم چنان که برای دختر نیز عاقله بودن و رسیدن به سن بلوغ دلیل کافی برای ازدواج نیست، علاوه بر بلوغ و علاوه بر عقل، رشد لازم است.»؛ همچنین در ادامه، معنای کلی رشد را اینچنین تعریف میکنند: «رشد یعنی این که انسان شایستگی و لیاقت اداره و نگه داری و بهره برداری هر یک از سرمایهها و امکانات مادی و یا معنوی را که به او سپرده میشود داشته باشد؛ یعنی اگر انسان در هر مرحلهای از زندگی که دارای یک شأن و منزلت و مقامی است و یا ابزار و وسیله ای را دارد شایستگی اداره و نگه داری و بهره برداری از آن را داشته باشد، چنین شخصی در آن کار و در آن شأن «رشید» است، حال، آن چیز هر چه می خواهد باشد، همه ی آن اشیایی که وسایل و سرمایههای زندگی هستند. سرمایه به مال و ثروت انحصار ندارد؛ مردی که ازدواج می کند، خود ازدواج و زن و فرزند و کانون خانوادگی، وسایل و….، به تعبیر دیگر، سرمایههای زندگی او هستند، و یا شوهر برای زن و زن برای شوهر حکم سرمایه را دارد.»
بنابراین، رشد در مورد ازدواج یعنی شایستگی و لیاقت اداره زندگی، چنان که شهید مطهری در این خصوص می فرماید: «منظور (از رشد در امور ازدواج) تنها رشد جسمانی نیست، منظور این است که رشد فکری و روحی داشته باشند؛ یعنی بفهمند که ازدواج یعنی چه؟ تشکیل کانون خانوادگی یعنی چه؟ عاقبت این بله گفتن چیست؟ باید بفهمد این بله که میگوید، چه تعهدهایی و چه مسئولیتهایی به عهدهی او میگذارد و باید از انجام این مسئولیتها بر آید.»
رشد به معنای یاد شده کاملاً یک امر اکتسابی و قابل یادگیری است. والدین، اطرافیان و فرهنگ جامعه میتوانند نقش اساسی در شکلگیری و تحصیل آن داشته باشند. خلاصه اینکه در تعیین سن ازدواج علاوه بر بلوغ شرعی (جسمی و جنسی) و عقلی، بلوغ اجتماعی و عاطفی و اقتصادی به منظور توانمندی شخص در تدبیر امور خانواده و برنامه ریزی امور اقتصادی را نیز داشته باشد.
با توجه به اینکه، انسانها در شرایط مختلفی زندگی میکنند، دیدگاههای متفاوتی دارند و اولویتهایشان با یکدیگر فرق دارد، نمیتوان پیشنهاد یکسانی برای زمان ازدواج برای همه در نظر گرفت؛ اما شاید مهمترین فاکتور، رسیدن به بلوغ و رشد در ابعاد مختلف آن باشد و نمیتوان صرف رسیدن به بلوغ جنسی را معیار مناسبی برای ازدواج درنظر گرفت. فرد باید علاوه بر رشد جنسی در تمام ابعاد اجتماعی و اخلاقی و روانی، رشد کرده باشد تا بتواند به شکل مناسبی چالشهای پیش رو را مدیریت کند؛ داشتن درآمد، استقلال مالی و توانایی مدیریت هزینههای زندگی، از دیگر ابعادی است که باید به آن توجه شود؛ با توجه به تحقیقاتی که در سطرهای بالاتر ذکر شد، شاید بتوان گفت که یک بازه نسبتاً طولانی 15 ساله، یعنی از 20 تا 35 سالگی، با توجه به شرایط افراد، زمان مناسبی برای ازدواج است؛ هرچند پس از این زمان نیز برای شروع عاشقانهای بالغانه، دیر نیست.
مجموعه روانشناسی سیمین روان
نویسنده: علی خانی (کارشناس ارشد روانشناسی)